laugh & love
 
 

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

نظرتون چیه؟؟؟؟


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 19:50 :: توسط : سحر و دریا

مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و...
آنجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: 
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم  !!!!!

شما چی فکر میکنین؟؟


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 19:48 :: توسط : سحر و دریا

اینم یه متن باحال عشقولانه تقدیم به تمام کسایی که عشق بی وفاشون مدت هاست ازشون حالی نپرسیده!

نظر یادتون نرررره!!!!!!!!

خیال شب هایم را شش دانگ به نامت سند زده ام.حتی کاخ هایی که هر شب میسازم و ویران میکنم.روزم را با خیال تو به شب گره میزنم وتا صبح می نشینم وآن را باز میکنم .اما توچه؟این قدر صبور شده ای که حالم را هم نمیپرسی!!!


ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 16:49 :: توسط : سحر و دریا

 

گفتم:خدای من دقایقی بود در زندگانیم که هوس میکردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم و آرام برایت بگویم و بگریم ....در ان لحظات شانه های تو کجا بود؟ندایی امد که عزیزتر از هر چه هست،تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر پروردگار تکیه کرده ای وپروردگارت آنی خود را از تو دریغ نکرده است پروردگار همچون عاشقی که به معشوق خویش مینگرد با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته است.
گفتم پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی آنگونه زار زار بگریم؟
وباز ندایی آمد :ای عزیزتر از هرچه هست،اشک تنها قطره ای است که قبل از اینکه فرود آید عروج میکند اشک هایت به پروردگار رسید و او آن ها را یکی یکی بر زنگار های روحت ریخت تا باز هم از جنس نور باشی واز حوالی آسمان ،زیرا تنها اینگونه میتوان تا همیشه شاد بود.
گفتم :آخر این چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشتی؟
گفت:بارها صدایت کردم و آرام گفتم:از این راه نرو که به جایی نمیرسی! اما تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند پروردگار بود که:از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید!
گفتم:پس چرا آن همه درد را در دلم انباشتی؟
گفت:روزیت دادم تا صدایم کنی،چیزی نگفتی....پناهت دادم تا صدایم کنی،چیزی نگفتی...آخر تو بنده ی منی ، چاره ای نبود جز نزول دردو تنها اینگونه شد که تو صدایم کردی!!!
گفتم:پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟گفت:اولین بار که گفتی خدا،من آن چنان به شوق آمدم که حیفم امد بار دگر خدای تو را نشنوم تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن "خدا"یی دگر .........من میدانستم که تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصراری نمیکنی وگرنه همان بار اول دردت را دوا میکردم.گفتم مهربان ترین خدا دوست دارمت!
گفت :عزیزتر از هرچه هست، دوست تر دارمت!

ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 10:27 :: توسط : سحر و دریا

 

درسته اسم وبلاگمون خنده بازاره اما این دلیل نمیشه که ما فقط مطالب خنده دار بزاریم واسه همین امروز واستون یه متن عاشقونه گذاشتم همتون مخصوصا عاشقا نظر یادتون نره!!!!!!!

داستان از اونجایی شروع شد که عشقم عصبی بود،گفت:ثابت کن دوستم داری. گفتم:چه جوری؟تیغو گرفت به طرفم که رگتو بزن!گفتم مرگ و زندگی دست خداست!گفت پس دوستم نداری!تیغو گرفتم و رگمو زدم وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم آروم گفت:اگه دوستم داشتی تنهام نمیزاشتی!!!!!


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 13:2 :: توسط : سحر و دریا
درباره وبلاگ
خیلی خوش اومدین!! نظر یادتون نره!!
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ ما و آدرس laughingshoppingcenter.LXB. ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 41850
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1

Alternative content